مدت زمان مطالعه 15 دقیقه
توضیح المسائل آقای سیستانی

نماز قضا | نماز قضای پدر

[۱۸۲۹] [۱۸۳۰] [۱۸۳۱] [۱۸۳۲] [۱۸۳۳] [۱۸۳۴] [۱۸۳۵] [۱۸۳۶] [۱۸۳۷] [۱۸۳۸] [۱۸۳۹] [۱۸۴۰] [۱۸۴۱] [۱۸۴۲] [۱۸۴۳] [۱۸۴۴] [۱۸۴۵] [۱۸۴۶] [۱۸۴۷] [۱۸۴۸] [۱۸۴۹] [۱۸۵۰] [۱۸۵۱] [۱۸۵۲] [۱۸۵۳] [۱۸۵۴] [۱۸۵۵] [۱۸۵۶] [۱۸۵۷] [۱۸۵۸] [۱۸۵۹] [۱۸۶۰] [۱۸۶۱] [۱۸۶۲] [۱۸۶۳] [۱۸۶۴] [۱۸۶۵] [۱۸۶۶] [۱۸۶۷] [۱۸۶۸] [۱۸۶۹] [۱۸۷۰] [۱۸۷۱] [۱۸۷۲]

نماز قضا

ج۱، مسئله ۱۸۲۹ . کسی که نماز یومیّۀ خود را در وقت آن نخوانده یا آن را خوانده، ولی شرعاً باطل بوده است، باید قضای آن را در خارج وقت به‌جا آورد؛

مگر نماز جمعه که اگر وقت آن بگذرد،[۱] مکلّف باید نماز ظهر بخواند و چنانچه نماز ظهر را در وقتش نخواند، قضای آن را به‌جا آورد؛

همین ‌طور، قضای هر نماز واجب دیگری که مکلّف آن را در وقتش نخواند – حتّی بنابر احتیاط واجب، نمازی که در وقت معیّنی به نذر بر او واجب شده است – را باید بخواند؛ البتّه نماز عید فطر و قربان قضا ندارند و احکام قضای نماز آیات بعداً خواهد آمد.

در این حکم، فرقی بین عمد و فراموشی و غفلت و ندانستن نیست.

شایان ذکر است، از این حکم افرادی استثنا می‌شوند؛ از جمله:

کسی که کافر بوده و بعد مسلمان شده است. همچنین، کسی که در تمام وقت نماز نابالغ یا دیوانه بوده یا به سبب عامل غیر اختیاری بیهوش بوده است[۲] و نیز زنی که در تمام وقت نماز در حال حیض یا نفاس بوده است.

امّا فردی که در تمام وقت نماز، خواب مانده یا به دلیل مستی نماز نخوانده باشد، واجب است قضای آن را انجام دهد. همچنین، فردی که مرتدّ شده است باید نمازهای دوران ارتدادش را قضا نماید.

ج۱، مسئله ۱۱۸۳۰ . فردی که از سایر فرق اسلامی بوده و به مذهب شیعۀ دوازده امامی گرویده، چنانچه نمازهایش را مطابق با مذهبش انجام داده یا مطابق با مذهب شیعه با قصد قربت به‌جا آورده، لازم نیست قضای آنها را به‌جا آورد، بلکه اگر وقت باقی باشد، دوباره خواندن آن واجب نیست.

ج۱، مسئله ۱۸۳۱ . کسی که نماز قضا دارد، باید در خواندن آن کوتاهی نکند، ولی واجب نیست فوراً آن را به‌جا آورد؛

ولی کسی که به دلیل پیش آمدی مطمئن نیست چنانچه نمازهای قضای خود را تأخیر بیندازد بتواند بعداً آنها را به‌جا آورد، مثل آنکه مریض است و می‌ترسد بمیرد، باید نمازهای قضایش را فوراً به‌جا آورد.

ج۱، مسئله ۱۸۳۲ . کسی که نماز قضا دارد، میتواند نماز مستحبی بخواند.

ج۱، مسئله ۱۸۳۳ . خواندن نمازهای قضا در هر وقت و ساعت از شبانه‌روز در صورتی که وقت نماز ادا ضیق (تنگ) نباشد جایز است. بنابراین، انسان می‌تواند نمازهایی را که در روز قضا شده مثل نماز ظهر و عصر، در شب قضای آن را به‌جا آورد یا نمازهایی را که در شب قضا شده، مثل نماز مغرب و عشاء در روز قضا نماید.[۳]

ج۱، مسئله ۱۸۳۴ . فردی که اوّل وقت نماز در وطن بوده، سپس در بین وقت به سفر رفته و تا انتهای وقت نماز در سفر بوده و نمازش را در حضر و سفر نخوانده، باید آن را شکسته قضا نماید.

همچنین، فردی که اوّل وقت نماز در سفر بوده، سپس در بین وقت به وطن رسیده و تا انتهای وقت نماز، در آنجا بوده و نمازش را در سفر و حضر نخوانده، باید آن را تمام قضا نماید.

بنابراین، معیار در شکسته یا تمام خواندن نماز قضا، «آخر وقت» می‌باشد و مکلّف باید ملاحظه کند در آخر وقت که نماز از او فوت شده در سفر بوده یا آنکه در وطن یا مکانی که در حکم وطن است به سر می‌برده است.

ج۱، مسئله ۱۸۳۵ . در قضای نمازهای یومیّه ترتیب لازم نیست، مگر در نمازهایی که در ادای آنها ترتیب هست، مثل نماز ظهر و عصر از یک روز، یا مغرب و عشاء از یک شب؛

امّا اگر نماز ظهر از یک روز و نماز عصر از روز دیگر قضا شده باشد یا نماز مغرب از یک شب و نماز عشاء از شب دیگر قضا شده باشد، رعایت ترتیب بین آنها لازم نیست.

ج۱، مسئله ۱۸۳۶ . اگر فرد بخواهد قضای چند نماز غیر یومیّه مانند نماز آیات را بخواند یا مثلاً بخواهد قضای یک نماز یومیّه و چند نماز غیر یومیّه را بخواند، لازم نیست آنها را به ترتیب به‌جا آورد.

ج۱، مسئله ۱۸۳۷ . کسی که میداند یک نماز چهار رکعتی نخوانده، ولی نمیداند نماز ظهر است یا نماز عشاء، اگر یک نماز چهار رکعتی به نیّت قضای نمازی که نخوانده به‌جا آورد کافی است و نسبت به بلند یا آهسته خواندن حمد و سوره مخیّر میباشد، یعنی می‌تواند همۀ حمد و سوره را بلند یا همۀ آن را آهسته بخواند.

ج۱، مسئله ۱۸۳۸ . کسی که مثلاً چند نماز صبح، یا چند نماز ظهر از او قضا شده و تعداد آنها را نمیداند یا فراموش کرده، مثلاً نمیداند که سه یا چهار یا پنج نماز بوده، چنانچه مقدار مورد یقین یا اطمینان (سه نماز) را بخواند کافی است، هرچند احتیاط مستحب این است که مقدار مشکوک را نیز بخواند طوری که یقین یا اطمینان کند که تمام آنها را خوانده است. بنابراین، در مثال فوق پنج نماز بخواند یا مثلاً اگر فراموش کرده که چند نماز صبح از او قضا شده است و یقین یا اطمینان دارد که بیشتر از ده نماز نبوده، بهتر است احتیاطاً ده نماز صبح بخواند.

امّا اگر تعداد نمازهای قضا را که بر عهده‌اش است می‌داند – مثلاً پنج نماز قضای صبح – ولی نمی‌داند چه تعداد از آنها را به‌جا آورده است، باید مقدار مشکوک را انجام دهد. بنابراین، در مثال مذکور اگر فرد یقین یا اطمینان دارد که دو نماز از نماز‌های قضا را انجام داده و نسبت به سه نماز دیگر شک دارد، باید سه نماز قضای صبح دیگر بخواند.

ج۱، مسئله ۱۸۳۹ . اگر انسان احتمال دهد نماز قضایی دارد، یا نمازهایی را که خوانده صحیح نبوده – مستحب است احتیاطاً – قضای آنها را به‌جا آورد.

ج۱، مسئله ۱۸۴۰ . کسی که فقط یک نماز قضا از روزهای پیش دارد، بهتر این است که اگر وقت فضیلت نماز آن روز از دست نمی‌رود، اوّل آن را بخواند بعد مشغول نماز آن روز شود و نیز اگر از روزهای پیش نماز قضا ندارد، ولی یک نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده است، در صورتی که وقت فضیلت آن نماز از دست نمی‌رود، بهتر این است که نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند.

ج۱، مسئله ۱۸۴۱ . اگر در بین نماز ادا یادش بیاید که یک نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده یا فقط یک نماز قضا از روزهای پیش دارد، چنانچه وقت وسعت داشته و ممکن باشد نیّت را به نماز قضا برگرداند و وقت فضیلت نماز آن روز نیز از دست نمی‌رود، بهتر این است که نیّت نماز قضا کند؛

به عنوان مثال، اگر در نماز ظهر پیش از رکوع رکعت سوّم یادش بیاید که نماز صبح آن روز مثلاً قضا شده، در صورتی که وقت فضیلت نماز ظهر تنگ نباشد، نیّت را به نماز صبح برگرداند و آن را دو رکعتی تمام کند، سپس نماز ظهر را بخواند؛

ولی اگر وقت اصل نماز تنگ است یا نمیتواند نیّت را به نماز قضا برگرداند، مثلاً در رکوع رکعت سوّم نماز ظهر یادش بیاید که نماز صبح را نخوانده – چون اگر بخواهد نیّت نماز صبح کند یک رکوع که رکن است زیاد میشود – نباید نیّت را به قضای صبح برگرداند.

ج۱، مسئله ۱۸۴۲ . اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد و یک نماز یا بیشتر هم از همان روز از او قضا شده، چنانچه برای قضای تمام آنها وقت ندارد یا نمیخواهد همه را در آن روز بخواند، مستحب است نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند.

ج۱، مسئله ۱۸۴۳ . تا انسان زنده است – اگر چه از قضای نمازهای خود ناتوان باشد – دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.

ج۱، مسئله ۱۸۴۴ . مستحب است بچّۀ نابالغ ممیّز را به نماز خواندن و عبادت‌های دیگر عادت دهند،[۴] بلکه مستحب است او را به قضای نمازها هم وادار نمایند، ولی این کار به گونه‌ای انجام شود که موجب ناراحتی و بیزاری او از نماز یا عبادات دیگر نگردد؛ معنای ممیّز در مسألۀ «۴» ذکر شد.

ج۱، مسئله ۱۸۴۵ . اگر مکلّف نماز را تأخیر بیندازد و از اوّل وقت به اندازۀ خواندن یک نماز که در آن تنها به انجام واجبات و رعایت مقدّمات لازم (از قبیل تهیۀ لباس پاک و مباح و یافتن جهت قبله و تهیۀ مُهر و آنچه سجده بر آن صحیح است و وضو گرفتن یا غسل کردن) اکتفا شده بگذرد، سپس یکی از عذرهای مانع از تکلیف برایش پیش آید (مثل اینکه مجنون شود یا بی‌اختیار بیهوش شود یا زن حائض شود)، قضای آن نماز بر او واجب است؛

بلکه اگر وقت نماز فرا رسیده، در حالی که مکلّف می‌توانسته یک نماز با وضو یا غسل حسب وظیفه بخواند و نخوانده باشد، ولی وقت برای تحصیل سایر شرایط (مثل یافتن ساتر مباح یا تعیین جهت قبله یا پاک بودن بدن یا لباس نمازگزار) کافی نبوده، بنابر احتیاط واجب باید آن نماز را قضا کند.

همچنین، اگر وقت فرا رسیده در حالی که وقت برای غسل یا وضو کافی نبوده، ولی مکلّف می‌توانسته یک نماز با تیمّم بخواند و نخوانده باشد (چه وقت برای تحصیل سایر شرایط کافی بوده و چه وقت کافی نبوده است)، بنابر احتیاط واجب باید آن نماز را قضا کند.[۵]

شایان ذکر است، مکلّف در تند خواندن و کند خواندن نماز و سلامتی و بیماری و سفر و حَضَر و امور دیگر، باید ملاحظۀ حال خود را بکند؛ مثلاً کسی که تند خواندن نماز برای او سختی زیادی دارد که معمولاً تحمّل نمی‌شود (حرج) با کسی که می‌تواند نماز را سریع بخواند، هر کدام باید ملاحظۀ حال خویش را نماید.

همچنین، فردی که غیر از طهارت از حَدَث (وضو یا غسل یا تیمّم حسب وظیفه‌اش)، سایر مقدّمات نماز برایش فراهم است، چنانچه در وطن باشد و در اوّل ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می‌ شود که به مقدار خواندن چهار رکعت نماز با انجام وضو یا غسل یا تیمّم (بر حسب وظیفه‌اش) از اوّل ظهر بگذرد، سپس یکی از عذرهای مانع از تکلیف بر او عارض گردد و چنانچه مسافر باشد گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت نماز با انجام وضو یا غسل یا تیمّم (بر حسب وظیفۀ فرد) کافی است.

ج۱، مسئله ۱۸۴۶ . اگر در بین وقت نماز هرچند آخر آن، عذرهایی که مانع از تکلیف محسوب می‌شود برطرف گردد (مثلاً مجنون، عاقل گردد یا فرد نابالغ، بالغ شود یا فردی که قبلاً‌ بی‌اختیار بیهوش شده، به هوش آید یا زن از خون حیض یا نفاس پاک شود یا کافر، مسلمان شود)، چنانچه به اندازۀ خواندن تمام نماز یا قسمتی از آن، هرچند یک رکعت آن وقت داشته و نماز را نخوانده، واجب است نماز را قضا نماید؛

ولی واجـب بودن قضا در موردی که به جـهت تنگی وقـت وظـیفۀ فرد تیمّم بوده[۶] یا وقت برای فراهم نمودن سایر شرایط مثل یافتن ساتر مباح یا تعیین جهت قبله یا پاک بودن ‌بدن یا لباس نمازگزار کافی نبوده، بنابر احتیاط لازم می‌باشد.

ج۱، مسئله ۱۸۴۷ . اگر وظیفۀ فرد تا آخر وقت نماز، نماز اضطراری باشد (مانند اینکه نماز را به‌طور نشسته یا خوابیده بخواند یا برای رکوع و سجده با سر اشاره نماید)، ولی وی به وظیفه‌اش رفتار نکند و نماز نخواند یا چنانچه خوانده شرعاً باطل محسوب شود و زمانی که می‌خواهد قضای آن را به‌جا آورد عذر وی برطرف شده باشد، باید قضای نماز را مطابق با نماز معمول اختیاری انجام دهد، مثلاً نماز قضا را ایستاده و با رکوع و سجود معمول بخواند.

ج۱، مسئله ۱۸۴۸ . اگر فرد فعلاً توانایی انجام وضو یا غسل نداشته و امید داشته باشد عذرش بعداً برطرف گردد و مأیوس از برطرف شدن آن نباشد، بنابر احتیاط واجب نمی‌تواند نمازهای قضای واجب خود را با تیمّم بخواند؛

امّا اگر مأیوس از برطرف شدن عذرش باشد، می‌تواند نمازهای قضای خود را با تیمّم بخواند، ولی چنانچه بعداً اتّفاقاً عذرش برطرف شد، احتیاط واجب آن است که دوباره آنها را با وضو یا غسل حسب وظیفه به‌جا آورد.

ج۱، مسئله ۱۸۴۹ . کسی که شرعاً وظیفه‌اش وضوی جبیره‌ای است نه تیمّم، می‌تواند نمازهای قضای خود را با وضوی جبیره بخواند، هرچند بداند عذرش بعداً برطرف می‌شود.

ج۱، مسئله ۱۸۵۰ . کسی که به جهت عذری غیر از آنچه در مسائل «۱۸۴۸ و ۱۸۴۹» بیان شد، توانایی انجام نماز اختیاری کامل را ندارد، چنانچه یقین یا اطمینان داشته باشد که عذرش بعداً برطرف می‌شود، بنابر احتیاط واجب باید صبر کرده و نمازهای قضای خود را بعد از برطرف شدن عذر بخواند؛ امّا اگر یقین یا اطمینان داشته باشد که بعداً عذرش برطرف نمی‌شود، می‌تواند در همان حال نماز قضا را مطابق با وظیفۀ فعلیش بخواند؛ بلکه اگر شک در برطرف شدن عذر داشته باشد جایز است در همان حال نماز قضا را مطابق با وظیفه فعلی‌اش بخواند؛

ولی در هر دو صورت، چنانچه عذرش بعداً برطرف شود، بنابر احتیاط واجب نماز قضا را دوباره بخواند، مگر آنکه عذرش در مورد غیر ارکان نماز باشد که در این صورت نماز قضای خوانده شده صحیح است و نیاز نیست دوباره خوانده شود.

به عنوان مثال، اگر مکلّف به جهت عیبی که در زبانش می‌باشد، عاجز از تلفّظ صحیح قرائت حمد و سوره نمازش باشد و یقین یا اطمینان داشته باشد عذرش تا آخر عمر برطرف نمی‌شود یا در برطرف شدن عذر شک داشته باشد، جایز است نمازهای قضایش را طبق وظیفۀ فعلیّش انجام دهد و چنانچه اتّفاقاً عذرش برطرف شد لازم نیست نمازهای قضا را دوباره بخواند؛

امّا مکلّفی که از انجام رکوع و سجود اختیاری به جهت عذری عاجز است و یقین یا اطمینان دارد که عذرش تا آخر عمر برطرف نمی‌شود یا در برطرف شدن عذر شک دارد، جایز است نمازهای قضایش را طبق وظیفۀ فعلیش انجام دهد، مثلاً آنها را ایستاده به‌جا آورد و برای رکوع و سجده با سر اشاره نماید، ولی چنانچه اتّفاقاً عذرش برطرف گردید، احتیاط واجب آن است که دوباره آنها را بخواند.

نماز قضای پدر (که بر پسر بزرگ‌تر واجب است)

ج۱، مسئله ۱۸۵۱ . اگر پدر نماز خود را به‌جا نیاورده باشد، با شرایطی که ذکر می‌شود بر پسر بزرگ‌ترش بنابر احتیاط، واجب است بعد از مرگش آن را به‌جا آورد یا برای او اجیر بگیرد.

شرایط واجب شدن نماز قضای پدر بر پسر بزرگ‌تر / شرط اوّل: پدر نماز را از روی عذر ترک کرده باشد

ج۱، مسئله ۱۸۵۲ . در صورتی نماز قضای پدر بر پسر بزرگ‌تر، بنابر احتیاط، واجب است که پدر آن را از روی عذر ترک کرده باشد، مثل اینکه فراموش کرده یا خواب مانده باشد یا آنکه نمازهایی که خوانده به جهت ندانستن مسأله، شرعاً باطل باشد و این در حالی بوده که وی در فراگیری مسأله کوتاهی نکرده باشد (جاهل قاصر باشد)؛

امّا چنانچه نمازهایی را عمداً ترک کرده یا به علّت ندانستن مسأله‌ای که در فراگیری آن کوتاهی کرده نمازش باطل بوده، قضای آن بر پسر بزرگ‌تر واجب نیست.

ج۱، مسئله ۱۸۵۳ . اگر پسر بزرگ‌تر بداند پدرش نماز قضا داشته، ولی نداند نمازهای پدر به سبب عذر مثل فراموشی و خواب ماندن فوت شده است یا عمداً و بدون عذر آنها را نخوانده است، در این صورت قضای نمازهای پدر بر او واجب نیست.

شرط دوّم: پدر در زمان حیات، توانایی انجام قضای نماز را داشته باشد

ج۱، مسئله ۱۸۵۴ . اگر پدر نمی‌توانسته قضای نماز را – هرچند با عمل به وظیفۀ نماز اضطراری مثل نماز نشسته یا خوابیده در صورتی که نمی‌توانسته ایستاده نماز بخواند – انجام دهد و در همان حال ناتوانی فوت شده است، قضای آن بر پسر بزرگ‌تر واجب نیست.[۷]

ج۱، مسئله ۱۸۵۵ . پدری که مبتلا به آلزایمر و فراموشی بوده، ولی عرفاً مجنون محسوب نمی‌گردیده و به جهت فراموشی نمازش را نمی‌خوانده یا می‌خوانده ولی باطل محسوب می‌شده، در صورتی که بعداً توانایی قضای آنها را داشته – مثل اینکه آلزایمر او موقّت یا دوره‌ای بوده و می‌توانسته پس از برطرف شدن عذر آنها را قضا نماید و قضا نکرده – بنابر احتیاط واجب قضای نمازهای وی بر پسر بزرگ‌تر واجب است؛

امّا اگر بعداً نیز توانایی از قضا نداشته است – مثل اینکه آلزایمر او از نوع حادّ و دائمی بوده است – قضای نمازهای مذکور بر پسر بزرگ‌تر واجب نیست.

شرط سوّم: پدر وصیّت نکرده باشد که برای او اجیر بگیرند

ج۱، مسئله ۱۸۵۶ . اگر میّت وصیّت کرده باشد که برای نماز او اجیر بگیرند، چنانچه وصیّت او نافذ باشد، مثل اینکه از ثلث مالش وصیّت کرده باشد، بر پسر بزرگ‌تر قضا واجب نیست و لازم است مطابق با وصیّت برای خواندن نمازهای قضای او اجیر بگیرند.

شرط چهارم: پسر بزرگ‌تر هنگام وفات پدر، مجنون یا نابالغ نباشد

ج۱، مسئله ۱۸۵۷ . اگر پسر بزرگ‌تر موقع مرگ پدر، نابالغ یا دیوانه باشد، زمانی که بالغ شد یا عاقل گردید، بر او واجب نیست نماز پدر را قضا نماید.

شرط پنجم: پسر بزرگ‌تر شرعاً از ارث بردن ممنوع نباشد

ج۱، مسئله ۱۸۵۸ . اگر پسر بزرگ‌تر به علّت یکی از اسباب محروم شدن از ارث، مثل قتل پدر، شرعاً ارث نبرد، خواندن نمازهای قضای پدر بر او واجب نیست.

شرط ششم: پسر بزرگ‌تر معلوم باشد

ج۱، مسئله ۱۸۵۹ . اگر معلوم نباشد که پسر بزرگ‌تر کدام فرد است، قضای نماز پدر بر هیچ کدام از پسران واجب نیست؛ ولی احتیاط مستحب آن است که نماز او را بین خودشان قسمت کنند یا برای انجام آن قرعه بزنند.

ج۱، مسئله ۱۸۶۰ . منظور از پسر بزرگ‌تر، بزرگ‌ترین پسری است که در هنگام وفات و مرگ پدر زنده باشد. بنابراین، به عنوان مثال پدری که دو پسر دارد، ولی پسر بزرگ‌ترش در حال حیات پدر فوت شده، هنگامی که پدر می‌‌میرد، پسر دیگر وی که زنده است، پسر بزرگ‌تر محسوب می‌‌شود.

ج۱، مسئله ۱۸۶۱ . اگر دو پسر با یکدیگر دو قلو باشند، آن کسی که زودتر متولّد شده است، پسر بزرگ‌تر محسوب می‌شود.[۸]

احکام دیگر نماز قضای پدر

ج۱، مسئله ۱۸۶۲ . اگر پسر بزرگ‌تر شک دارد که پدرش نماز قضا داشته یا نه، چیزی بر او واجب نیست.

ج۱، مسئله ۱۸۶۳ . اگر پسر بزرگ‌تر بداند پدرش نماز قضا داشته و شک کند که به‌جا آورده یا نه – با وجود سایر شرایط – بنابر احتیاط، واجب است آن را قضا نماید.

ج۱، مسئله ۱۸۶۴ . پسر بزرگ‌تری که می‌داند از پدرش مثلاً چند نماز صبح، یا چند نماز ظهر از روی عذر قضا شده و تعداد آنها را نمی‌داند یا فراموش کرده، چنانچه مقدار کمتر را بخواند کافی است، هرچند احتیاط مستحب است به قدری نماز بخواند که یقین یا اطمینان کند تمام آنها را خوانده است.

ج۱، مسئله ۱۸۶۵ . حکم واجب بودن نمازهای قضای پدر بر پسر بزرگ‌تر، اختصاص به نمازهای یومیّه (نمازهای پنج گانۀ شبانه‌روزی) ندارد و شامل سایر نمازهایی که بر او واجب بوده، مثل نماز آیات یا نماز طواف نیز می‌شود؛

امّا خواندن نماز مستحبی که بر پدر به سبب نذر واجب شده و نیز نماز قضای فرد دیگر که به سبب استیجار یا موارد دیگر بر پدر واجب شده و وی آنها را به‌جا نیاورده، بر پسر بزرگتر واجب نیست.

ج۱، مسئله ۱۸۶۶ . اگر بر پسر بزرگ‌تر، خواندن نماز قضای پدر واجب شده باشد، لازم نیست آنها را فوراً انجام دهد، ولی نباید در خواندن آنها کوتاهی و سهل‌انگاری کند.

ج۱، مسئله ۱۸۶۷ . اگر فرد دیگری غیر از پسر بزرگ‌تر، نمازهای قضای متوفّی را تبرّعاً و به‌طور مجانی انجام دهد، صحیح است و انجام آنها از پسر بزرگ‌تر ساقط می‌شود.

ج۱، مسئله ۱۸۶۸ . اگر پسر بزرگ‌تر پیش از آنکه نماز پدر را قضا کند بمیرد، بر پسر دوّم چیزی واجب نیست.

ج۱، مسئله ۱۸۶۹ . پسر بزرگ‌تر – که نمازهای قضای پدرش را می‌خواند – باید در شکّیات و سهویّات نماز و نیز در اجزاء و شرایط آن مطابق با تکلیف خود (نظر مرجع تقلید خویش) رفتار نماید؛ بلکه در اصل واجب بودن یا واجب نبودن قضای نمازهای پدر نیز حکم این چنین است.

ج۱، مسئله ۱۸۷۰ . اگر پدر بمیرد در حالی که پسر بزرگ‌تر ندارد یا پسر بزرگ‌تر فاقد شرایط ذکر شده برای وجوب قضا باشد، قضای نمازها بر عهدۀ دیگران مانند دختر، والدین، نوه، برادر و خواهر متوفّی واجب نیست، هرچند متوفّی غیر آنان کسی را نداشته باشد؛

ولی چنانچه متوفّی پسر بزرگ‌تر ندارد، احتیاط مستحب است افراد مذکّر مطابق با ترتیب طبقات ارث نمازهای قضای وی را انجام دهند و اگر فرد مذکّری در طبقات ارث نباشد، زنان مطابق با طبقات ارث، نمازهای قضای وی را انجام دهند.

ج۱، مسئله ۱۸۷۱ . قضای نمازهای مادر بر پسر بزرگ‌تر واجب نیست، هرچند احتیاط مستحب است پسر بزرگ‌تر نمازهای قضای مادر را نیز به گونه‌ای که برای پدر ذکر شد، انجام دهد یا برای آن اجیر بگیرد.

ج۱، مسئله ۱۸۷۲ . اگر پسر بزرگ‌تر بخواهد نماز مادر را بخواند، باید در آهسته یا بلند خواندن حمد و سوره به تکلیف خود عمل کند، پس حمد و سورۀ قضای نماز صبح و مغرب و عشای مادرش را بلند می‌‌خواند.

[۱] وقت نماز جمعه اوّل عرفی ‌ظهر روز جمعه می‌‌باشد، که توضیح آن در مسألۀ «۲۰۰۲» خواهد آمد.
[۲] اگر بیهوشی ‌به اختیار خود شخص باشد، مثل اینکه برای عمل جراحی ‌خود را در اختیار پزشک قرار داده، چنانچه بیهوشی ‌در تمام وقت نماز بوده است، بنابر احتیاط واجب باید قضای ‌آن نماز را به‌جا آورد و اگر در قسمتی ‌از وقت بیهوش بوده، طوری ‌که می‌‌توانسته نمازش را در وقت به‌طور صحیح، هرچند با اکتفا به واجبات بخواند و نخوانده، باید قضای ‌آن را انجام دهد
[۳] شایان ذکر است، حکم خواندن نماز قضا به جماعت، در فصل «نماز جماعت»، مسائل «۱۸۸۱ و ۱۸۸۲» خواهد آمد
[۴] به فصل «کلّیات نماز»، مبحث «آماده‌سازی کودکان برای نماز قبل از بلوغ» و نیز جلد دوم، فصل «روزه» مسألۀ «۴» رجوع شود
[۵] چنانچه از جهت دیگر غیر از تنگی وقت، تکلیف فرد تیمّم بوده، مثل آن که آب برایش ضرر داشته و می‌توانسته نماز را قبل از حادث شدن عذرهای مانع از تکلیف با تیمّم بخواند و نخوانده، در صورتی که وقت برای فراهم نمودن سایر شرایط فراهم بوده، باید قضای نماز را بخواند و اگر وقت برای تحصیل سایر شرایط فراهم نبوده، بنابر احتیاط واجب، باید قضای آن نماز را انجام دهد
[۶] امّا اگر به جهت دیگری وظیفۀ فرد تیمّم باشد، مثل اینکه آب برای او ضرر دارد، چنانچه وقت برای تیمّم و تحصیل سایر شرایط (در صورت فراهم نبودن آنها) و خواندن نماز – هرچند یک رکعت آن – باقی بوده است وجوب قضا، بنابر فتوی می‌باشد
[۷] مثل اینکه نماز صبح خواب مانده و بعد از طلوع آفتاب، در همان حالت خواب از دنیا رفته است.
[۸] هرچند فرض شود که نطفۀ دیگری زودتر منعقد شده باشد.