مدت زمان مطالعه 17 دقیقه
توضیح المسائل آقای سیستانی

امر به معروف و نهی از منکر

[۳۶۷] [۳۶۸] [۳۶۹] [۳۷۰] [۳۷۱] [۳۷۲] [۳۷۳] [۳۷۴] [۳۷۵] [۳۷۶] [۳۷۷] [۳۷۸] [۳۷۹] [۳۸۰] [۳۸۱] [۳۸۲] [۳۸۳] [۳۸۴] [۳۸۵] [۳۸۶] [۳۸۷] [۳۸۸] [۳۸۹] [۳۹۰] [۳۹۱] [۳۹۲]

اهمیّت امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر در میان دستورات اسلامی و واجبات الهی، جایگاه ویژه‌ای دارد تا آنجا که در این رابطه قرآن کریم می‌فرماید:

«وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[۱]

«لازم است در میان شما اُمّت اسلامی، گروهی مردم را به کارهای نیک دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان رستگاران‌اند».

«الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ».[۲]

«آنان که چون در زمین قدرت و سُلطه یابند نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به معروف فرمان می‌دهند و از منکر باز می‌دارند و عاقبت امور از آنِ خداوند است».

«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ…».[۳]

«شما (مسلمانان حقیقی) بهترین امّتی هستید (یا بوده‌اید) که برای مردم ظاهر شده‌اند، به وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر عمل می‌کنید و ایمان به خداوند متعال دارید…».

در حدیث نقل شده که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «… همانا امر به معروف و نهی از منکر، راه پیامبران و روش صالحان و شیوۀ نیکوکاران است. این فریضه، فریضۀ بزرگی است که واجبات دیگر تنها در سایۀ آن بر پا می‌گردند. تنها این فریضه است که به واسطۀ آن، راه‌ها امن می‌شود[۴] و در پرتوی آن، درآمدها حلال می‌شود و حقوق و اموال به زور گرفته شده به صاحبانش بر‌گردانده می-شود و زمین آباد می‌شود و از دشمنان اسلام انتقام گرفته می‌شود و تمام کارها (بر اساس عدل) سامان می‌پذیرد…».[۵]

روایت شده که امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «قِوام شریعت به امر به معروف و نهی از منکر و بر پا داشتن حدود الهی است».[۶]

در حدیث نقل شده است که امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «… هر کس سه خصلت داشته باشد، دنیا و آخرتش سالم بماند: امر به معروف نماید و خود به آن عمل کند و نهی از منکر کند و خود از آن باز ایستد و بر حدود الهی پاسداری و محافظت نماید…».[۷]

معنای «معروف» و «منکر»

ج۲، مسئله ۳۶۷. «معروف» یعنی کار نیکی که عقل خوبی آن را درک می‌کند و یا شرع مقدّس، ما را به خوب بودن آن راهنمایی کرده است و «مُنکَر» یعنی کار بد و ناپسند که عقل، بد بودن آن را درک می‌کند و یا شرع مقدّس ما را از ناپسند بودن آن آگاه نموده است.

شرایط واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر

ج۲، مسئله ۳۶۸. امر به معروف و نهی از منکر، در صورتی واجب می‌شود که شرایط ذیل وجود داشته باشد:

۱. معروف از واجبات و منکر از محرّمات (کارهای حرام) باشد.

۲. کسی که امر به معروف یا نهی از منکر می‌کند، معروف و منکر را – هرچند به‌طور اجمالی – بشناسد.

۳. کسی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، احتمال تأثیر در شخص خلافکار بدهد.

۴. شخص خلافکار، قصد انجام منکر را داشته باشد یا مشغول به انجام آن باشد.

۵. شخص خلافکار در ارتکاب منکر یا ترک واجب، معذور نباشد.

۶. امر به معروف و نهی از منکر برای کسی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، سختی فوق‌العاده‌ای که معمولاً تحمّل نمی‌شود (حَرَج) یا ضرر جانی یا آبرویی یا مالی به مقدار قابل توجّه نداشته باشد.

توضیح شرایط مذکور، در مسائل بعد ذکر می‌شود.

شرط اوّل: معروف از واجبات و منکر از محرّمات باشد

ج۲، مسئله ۳۶۹. در واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر، شرط است معروفی که به آن امر می‌شود، از واجبات (امور واجب) باشد و همین طور منکری که از آن نهی می‌شود، از مُحرّمات (امور حرام) باشد.

شایان ذکر است، در مواردی که انجام معروف، مستحب یا انجام منکر، مکروه است، امر به معروف و نهی از منکر مستحب می‌باشد.

البتّه در امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مستحبات و مکروهات، لازم است شخصیّت فردی که مورد امر و نهی قرار می‌گیرد، در نظر گرفته شود که اذیّت نشده و به او اهانت نگردد. همچنین، نباید در امر به مستحبات و نهی از مکروهات، زیاد سخت‌گیری شود که سبب انزجار فرد از دین و برنامه‏های دینی گردد.

شرط دوّم: معروف و منکر را – هرچند به‌طور اجمالی – بشناسد

ج۲، مسئله ۳۷۰. کسی که می‌خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، باید بداند کاری که فرد آن را ترک نموده، از واجبات است یا کاری که فرد آن را مرتکب شده، از گناهان می‌باشد.

بنابراین، کسی که معروف و منکر را نمی‌شناسد و آنها را از یکدیگر تشخیص نمی‌دهد، بر وی امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست، هرچند گاهی برای امر‌ به‌ معروف ‌و نهی از منکر، یاد ‌گرفتن و شناخت معروف و منکر از باب مقدّمه، واجب می‌شود.[۸]

امّا اگر مکلّف علم اجمالی به انجام گناه از آن شخص ندارد و وی عملی انجام داده که احتمال حرام بودن آن وجود دارد یا عملی را ترک نموده که احتمال واجب بودن آن می‌رود، در این صورت، یادگیری حکم مورد مذکور برای مکلّف به جهت نهی از منکر لازم نیست.

شرط سوّم: احتمال تأثیر در شخص خلافکار بدهد

ج۲، مسئله ۳۷۱. در واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر شرط است که فرد، احتمال عقلایی تأثیر در شخص خلافکار را بدهد؛

امّا اگر انسان می‌داند امر و نهی او اثر ندارد، هرچند مشهور بین فقها آن است که در این صورت وظیفه‌ای ندارد و امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست، ولی احتیاط واجب آن است که کراهت و ناراحتی خود را از کارهای ناشایستۀ خلافکار به هر طوری که ممکن است (با گفتار یا رفتار یا نوشتار و مانند آن) اظهار نماید، هرچند بداند که در او اثر نخواهد داشت.

ج۲، مسئله ۳۷۲. اگر بعضی از افراد، امر به معروف و نهی از منکر کنند و مؤثّر واقع نشود و بعضی دیگر از افراد، احتمال عقلایی بدهند که امر به معروف و نهی از منکر آنان، مؤثّر باشد، بر آنان واجب است که امر به معروف و نهی از منکر نمایند.

شرط چهارم: شخص قصد ارتکاب منکر را داشته یا مشغول انجام آن باشد

ج۲، مسئله ۳۷۳. اگر فرد قصد انجام منکر یا ترک واجب را داشته باشد یا آنکه مشغول به انجام منکر و ترک واجب باشد، امر به معروف و نهی از منکر واجب است و برای واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر لازم نیست فرد، قصد استمرار و اصرار بر انجام منکر یا ترک واجب را داشته باشد.

بنابراین، چنانچه انسان اطمینان داشته باشد شخصی قصد دارد گناهی را مرتکب شود یا واجبی را ترک نماید، امر به معروف و نهی از منکر نسبت به وی، قبل از به وقوع پیوستن عمل خلاف، واجب است، هرچند اوّلین باری باشد که فرد مذکور تصمیم بر ارتکاب گناه یا ترک واجب گرفته و هنوز هم مشغول انجام معصیت یا ترک واجب نشده باشد.

ج۲، مسئله ۳۷۴. اگر انسان احتمال بدهد شخصی قصد ارتکاب منکر یا ترک واجب را دارد، ولی اطمینان ندارد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.

ج۲، مسئله ۳۷۵. چنانچه شخص خلافکار نخواهد کارهای خلاف خود را تکرار کند و دوباره مرتکب آن شود، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؛

بلکه اگر انسان احتمال عقلایی (احتمال قابل توجّه) بدهد که شخص خلافکار، قصد ندارد کارهای خلاف خود را تکرار کند، در این صورت نیز امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.

شرط پنجم: شخص در ارتکاب منکر یا ترک واجب معذور نباشد

ج۲، مسئله ۳۷۶. اگر شخص، کار منکری را انجام دهد و اعتقاد داشته باشد که آن کار، حرام نیست، بلکه مثلاً مُباح می‌باشد و یا آنکه کار واجبی را ترک کرده و اعتقاد داشته باشد که آن کار، واجب نیست، در این صورت، چنانچه در مورد این اعتقادش، شرعاً معذور باشد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؛ مثل اینکه آن شخص در موضوع اشتباه نموده یا نظر فقهی مرجع تقلید او چنین باشد؛

البتّه اگر منکر از کارهایی باشد که شارع مقدّس هرگز به وقوع آن راضی نیست، مثل کشتن فردی که جانش محترم است، جلوگیری از آن واجب می‌باشد، هرچند انجام دهنده معذور باشد و یا حتّی مکلّف هم نباشد.

ج۲، مسئله ۳۷۷. اگر فرد احتمال بدهد شخصی که منکر را مرتکب می‌شود یا واجب را ترک می‌کند، در مورد آن، شرعاً معذور می‌باشد، چنانچه ظاهر حال بر عذر نداشتن وی، در انجام منکر یا ترک واجب باشد، امر به معروف و نهی از منکر، با وجود سایر شرایط آن، واجب است؛

امّا اگر ظاهر حالی وجود نداشته باشد یا ظاهر حال بر عذر داشتن وی در انجام منکر یا ترک واجب باشد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.[۹]

شرط ششم: امر به معروف و نهی از منکر، حرج یا ضرر جانی یا آبرویی یا مالی به مقدار قابل توجّه نداشته باشد

ج۲، مسئله ۳۷۸. اگر ضرر جانی یا آبرویی و یا مالی به مقدار قابل توجّه، شخص امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر یا افراد دیگر از مسلمانان را تهدید کند یا موجب مشقّت و سختی شود که معمولاً تحمّل نمی‌شود، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؛ مگر اینکه کار معروف و منکر به قدری نزد شارع مقدّس، مهمّ باشد که باید در راه آن، ضررها و دشواری‌ها را تحمّل نمود.

به‌طور کلّی در این گونه موارد، ضرری که متوجّه فرد یا مسلمانان دیگر می‌شود، با خوبی و بدی آن عمل (معروفی که ترک یا منکری که انجام می‌شود)، از نظر درصد احتمال و اهمیّت مورد آن، مقایسه و بررسی می‌گردد و گاهی در صورت ضرر هم، وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر ساقط نمی‌شود.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر

ج۲، مسئله ۳۷۹. امر به معروف و نهی از منکر، دارای مراتب و مراحلی است:

۱. اظهار انزجار درونی و ناراحتی قلبی از ترک معروف یا انجام منکر با کارهایی همچون اخم کردن یا رو گرداندن از شخص گناهکار یا سخن نگفتن با وی یا ترک رفت و آمد و معاشرت با او.

۲. تذکّر با زبان و گفتار به صورت موعظه و ارشاد و بیان ثواب معروف و عذاب منکر یا به صورت تهدید و ترساندن به گونه‌ای که دروغ محسوب نگردد، هرچند با استفاده از کلمات تند و خشن که خالی از گناه باشد.

۳. اقدامات عملی از قبیل کتک زدن، در تنگنا قرار دادن، حبس نمودن و مانند آن، ولی نباید به حدّی برسد که سبب شکستن یا نقص عضو یا مجروح شدن بدن و مانند آن شود و به تعبیر دیگر، اقدامات عملی نباید به گونه‌ای باشد که موجب دیه یا قصاص گردد.

ج۲، مسئله ۳۸۰. از آنجا که مرتبۀ اوّل و دوّم امر به معروف و نهی از منکر، در یک درجه و سطح قرار دارند، فردی که امر به معروف می‌کند یا نهی از منکر می‌نماید باید ابتدا، موردی از مرتبه اوّل یا دوّم را اجرا کند که «اذیّت آن کمتر و تأثیر آن بیشتر» است و گاهی لازم است هر دو مرتبه را انجام دهد و تا مرتبۀ اوّل یا دوّم مؤثّر می‌باشد، نوبت به مرتبه سوّم نمی‌رسد.

امّا اگر مرتبه اوّل و دوّم مؤثّر واقع نشد، نوبت به مرتبه سوّم می‌رسد و مطابق با آن اقدام می‌نماید و احتیاط واجب آن است که در انتخاب مرتبۀ سوّم (اقدامات عملی) از حاکم شرع اجازه بگیرد.

ج۲، مسئله ۳۸۱. هر یک از مراتب سه‌گانۀ امر به معروف و نهی از منکر، دارای درجات مختلف از نظر شدّت و ضعف می‌باشد و لازم است در هر یک از مراتب سه گانه، ترتیب بین درجات آن مرتبه مراعات گردد و فرد باید ابتدا در هر مرتبه، درجه‌ای را انتخاب کند که اذیّت و توهین آن کمتر و تأثیر آن بیشتر است و اگر نتیجه نگرفت، به درجات سخت‏تر و شدیدتر اقدام نماید.

بنابر‌این، چنانچه می‌توان به گونه‌ای امر به معروف و نهی از منکر نمود که موجب اذیّت یا بی‌احترامی به فرد نگردد و مؤثّر هم واقع شود، نباید از درجه‌ای استفاده نمود که موجب اذیّت یا بی‌احترامی به فرد می‌شود.

ج۲، مسئله ۳۸۲. همان طور که در مسألۀ «۳۷۹» ذکر شد، برای امر به معروف و نهی از منکر و پیشگیری از وقوع جُرم یا منکر، جایز نیست عملی شود که موجب سرخی یا کبودی یا سیاهی بدن یا جراحت یا شکستگی یا قطع یا نقص عضو یا قتل و مانند آن گردد، هرچند برای جلوگیری از آن منکر، راه دیگری نباشد؛[۱۰]

امّا چنانچه فردی اقدام به موارد فوق نماید ضامن است و اگر این اقدام عمدی بوده، احکام جنایت عمدی بر آن جاری می‌شود و اگر از روی خطا و سهو بوده است، احکام جنایت خطایی بر آن جاری می‌شود؛

مگر آنکه بر جرم و منکری که فرد مرتکب آن می‌شود مفسده‌ای مهم‌تر از سرخی و سیاهی بدن و بقیّۀ موارد ذکر شده وجود داشته باشد که در این صورت، برای فرد یا افرادی که از امام(علیه السلام) یا نایب ایشان[۱۱] اجازه دارند، جایز است اقدام به این موارد نمایند و در این حال، فرد به میزان اجازه‌ای که دارد ضامن محسوب نمی‌شود.

احکام دیگر امر به معروف و نهی از منکر

ج۲، مسئله ۳۸۳. امر به معروف و نهی از منکر در واجبات و محرّمات الهی، با فراهم بودن شرایط آن، واجب کفایی است و اگر بعضی از افراد به این وظیفه عمل کنند و مؤثّر واقع گردد، از دیگران ساقط می‏شود و چنانچه همۀ افرادی که شرایط را دارا می‌باشند امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمایند، همۀ آنان گناهکار و مستحقّ عقاب خواهند بود؛

البتّه، بر همۀ افراد جامعه لازم است که اگر با کار حرام یا ترک واجبی مُواجه شدند، بی‌تفاوت نباشند و انزجار و ناراحتی خود را با گفتار یا کردار و مانند آن، ابراز نمایند و این مقدار بر همۀ مکلّفین، واجب عینی است، هرچند در مواردی ‌که فرد احتمال تأثیر در امر به معروف و نهی از منکر نمی‌دهد، اظهار ناراحتی و ابراز انزجار قلبی از ترک واجب یا ارتکاب حرام، بنابر احتیاط واجب می‌باشد.

ج۲، مسئله ۳۸۴. انجام علنی گناه – مانند پخش موسیقی حرام در ماشین و مغازه با صدای بلند، بدحجابی در انظار مردم، برپایی مجالس لهو و لعب و عروسی که شؤون اسلامی در آنها رعایت نمی‌شود – که موجب اشاعۀ منکر و فساد در اجتماع یا شکسته شدن حریم شرع مقدّس و عادی شدن معصیت گردیده یا جنبۀ بد آموزی دارد، باعث می‌شود حرمت گناه تأکید و قبح بیشتری پیدا کند؛

در این گونه موارد، امر به معروف و نهی از منکر با وجود شرایط آن تأکید بیشتری دارد.

ج۲، مسئله ۳۸۵. در ‌امر ‌به‌ معروف‌ و نهی‌از منکر، قصد ‌قربت لازم ‌نیست؛ ‌بلکه هدف، به پا داشتن واجب‌ و‌ جلوگیری از حرام‌ می‌باشد؛ البتّه قصد قربت، موجب‌ رسیدن ‌به ثواب ‌الهی و پاداش ‌اخروی است.

ج۲، مسئله ۳۸۶. واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر به صنف خاصّی از مردم اختصاص ندارد؛ بلکه با فراهم بودن شرایط آن، بر علما و غیر آنان، افراد عادل یا فاسق، ثروتمند یا فقیر، مسؤولین حکومتی و مردم واجب می‌باشد.

ج۲، مسئله ۳۸۷. واجب بودن ‌امر‌ به معروف و نهی از منکر، بر هر مکلّف نسبت به خانواده و نزدیکان وی دارای اهمیّت بیشتری است.

بنابراین، اگر شخصی در خانواده و نزدیکان فرد می‌باشد که نسبت به واجبات دینی، از قبیل نماز، روزه، خمس، حجاب و… بی‌توجّه است و آنها را سبک می‌شمارد یا نسبت به ارتکاب حرام‌ها از قبیل ربا، غیبت، دروغ، گوش دادن به غنا و موسیقی لهوی و… بی‌مبالات و بی‌باک می‌باشد، باید با اهمیّت بیشتری – با مراعات مراتب سه‌گانۀ امر به معروف و نهی از منکر – جلوی کارهای حرام وی را بگیرد و او را به انجام کارهای واجب و ترک حرام دعوت نماید.

ج۲، مسئله ۳۸۸. اگر پدر یا مادر فردی مرتکب حرام یا ترک واجبی می‌شوند، جایز بودن امر به معروف و نهی از منکر نسبت به آنان توسط فرزند، به غیر گفتار یا رفتار نرم و مُلایم، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در مورد آن رعایت گردد.

بر این اساس، احتیاط واجب آن است که فرزند با ملایمت و نرمی، والدین خویش را امر به معروف و نهی از منکر کند و هیچ وقت با خشونت و گفتار تند با آنان رفتار ننماید.[۱۲]

ج۲، مسئله ۳۸۹. کتک زدن بچّۀ نابالغ جایز نیست؛ مگر در صورتی که تمام شرایط زیر مراعات شود:

  • ۱. بچّه، کار حرامی را انجام داده باشد یا سبب اذیّت دیگران یا ضرر رساندن به آنان شده باشد.
  • ۲. ولیّ شرعی بچّۀ نابالغ یا کسی که از او اجازه دارد، این کار را انجام دهد.
  • ۳. زدن به قصد ادب کردن و تربیت باشد، نه برای تشفّی خاطر (خنک شدن دل).
  • ۴. او را بیش از سه ضربه نزند.
  • ۵. زدن، به گونه‌ای نباشد که بدن طفل سرخ شود؛ بلکه آهسته و خفیف باشد.
  • ۶. تنها راه ادب کردن و تربیت، زدن باشد.

بنابراین، مادر، برادر، خواهر، آموزگار بچّۀ نابالغ، حقّ زدن او را ندارند؛ مگر اینکه با وجود شروط فوق، از ولیّ شرعی او (پدر یا پدربزرگ پدری) کسب اجازه کرده باشند.

همچنین، اگر کتک زدن باعث سرخ شدن یا کبود شدن یا سیاه شدن بدن بچّۀ نابالغ گردد، دیه دارد و مقدار دیۀ آن، در جلد چهارم فصل احکام دیات بیان خواهد شد.

ج۲، مسئله ۳۹۰. ارشاد جاهل در موضوعات محضه لازم نمی‌باشد و واجب نیست کسی که نسبت به موضوع، اطلاع ندارد را ارشاد نمود؛[۱۳] مگر در موارد خاص که ارشاد جاهل لازم می‌باشد، از جملۀ آنها موارد ذیل می‌باشد:

الف. موردی که معلوم باشد شارع مقدّس به وقوع آن کار – هرچند نسبت به جاهلِ به موضوع – رضایت ندارد؛ مثل اشتباه کسی که قتل او حرام است با کسی که قتل او جایز است.

ب. موردی که مندرج در قاعدۀ تسبیب در حرام باشد؛ مثل اینکه فرد آب نجس یا غذای نجس را برای آشامیدن یا خوردن در اختیار فرد جاهل به موضوع قرار دهد، در حالی که وی در معرض خوردن یا آشامیدن شیء نجس باشد.

توضیح بیشتر در این خصوص، در جلد اول، مبحث «احکام دیگر نجاسات» مسائل «۱۵۰» تا «۱۵۶» ذکر شد.

ج۲، مسئله ۳۹۱. اگر فرد مکلّف در موردی اطلاع از حکم شرعی نداشته باشد، مثل آنکه فردی نداند استفاده از انگشتر طلا بر مرد حرام است یا گوش دادن به موسیقی لهوی و غنا حرام است یا پوشش قدم پای زن در مقابل نامحرم واجب است و به علّت جهل به حکم شرعی و ندانستن مسائل محلّ ابتلایش، این موارد را رعایت نمی‌کند، با شرایط ذیل، یاد دادن حکم شرعی و ارشاد وی واجب است:

۱. آن حکم، از احکام الزامیّه (واجب یا حرام) باشد.

۲. حکم مذکور محلّ ابتلای فرد جاهل باشد، مانند بسیاری از مسائل نماز و روزه.

۳. آن حکم از موارد اختلافی در فقه نباشد که احتمال عقلایی داده شود وی از مجتهد جامع الشرایطی تقلید می‌نماید که آن مورد را از احکام الزامیه (واجب یا حرام) نمی‌داند.

۴. فردی که می‌خواهد ارشاد نماید، اطلاع از حکم الزامی داشته باشد.[۱۴]

۵. احتمال عقلایی تأثیر در فرد جاهل وجود داشته باشد.

۶. یاد دادن به وی موجب سختی فوق‌العاده‌ای که معمولاً تحمّل نمی‌شود (حَرَج) نباشد؛ البتّه احتمال حرج کافی نیست و برای رفع تکلیف یقین یا اطمینان به حرج لازم است.

۷. یاد دادن به وی موجب ضرر قابل توجّه نباشد؛ البتّه اطمینان به ضرر لازم نیست، بلکه برای رفع تکلیف، خوف ضرر کافی است.[۱۵]

شایان ذکر است، در مواردی که فرد جاهل درصدد یادگیری و تعلّم حکم مسأله است ارشاد وی – با تحقّق شرایط فوق – لازم می‌باشد و همین طور است اگر با وجود التفات به ندانستن حکم مسأله، درصدد یادگیری آن نباشد،[۱۶] بلکه اگر فرد به علّت غفلتی که نسبت به آن مسأله دارد، احتمال ثبوت حکم الزامی در آن مورد را نمی‌دهد و به این علّت درصدد یادگیری آن نیست، باز هم بنابر احتیاط لازم، یاد دادن مسأله به او واجب است.

ج۲، مسئله ۳۹۲. جهل نسبت به موضوعات مُستنبطۀ محلّ ابتلای مکلّف، حکم جهل به احکام شرعی را دارد که توضیح آن در مسألۀ قبل بیان شد.[۱۷]

[۱] . سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۴.
[۲] . سورۀ حج، آیۀ ۴۱.
[۳] . سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۱۰.
[۴] . یا عقائد و راه و روش‌هایی که در دین مقرّر شده از خطر بدعت بدعت‌گذاران در امان می‌ماند.
[۵] . تهذیب الأحکام، ج۶، کتاب الجهاد، باب۸۰، ص۱۸۱، ح۲۱.
[۶] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، الفصل الثانی فی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر، ص۳۳۲، ح۷۶۳۹.
[۷] . أمالی شیخ مفید، المجلس الرابع عشر، ص۱۱۹، ح۳.
[۸] . توضیح مطلب از این قرار است که گاه مکلّف، علم اجمالی به صدور معصیت از دیگری دارد، یعنی می‌داند شخص مذکور در بین کارهایی که انجام می‌دهد گناه یا گناهانی را مرتکب می‌شود، ولی مکلّف به سبب ندانستن حکم نمی‌داند کدام عمل وی گناه است، در این صورت مکلّف باید احکام مشکوک مورد ابتلا را یاد بگیرد تا بتواند شخص مذکور را نهی از منکر نماید؛
[۹] . به عنوان مثال، جوانی ‌که در ماه مبارک رمضان در بین روز مشغول روزه‌خواری ‌است و ظاهر حال این است که عذری ‌ندارد، نهی ‌از منکر وی ‌با وجود سایر شرایط لازم است؛ امّا در مورد پیرمردی ‌که در کهولت سنّ و کاهش بُنیۀ جسمانی ‌به سر می‌‌برد و روزه نمی‌‌گیرد یا در بین روز افطار می‌‌کند، ظاهر حال بر معذور بودن او می‌‌باشد. بنابراین، در چنین موردی ‌با احتمال معذور بودن، نهی ‌از منکر لازم نیست
[۱۰] . نایب مذکور، شامل حاکم شرع جامع الشرایط نیز می‌شود.
[۱۱] . شایان ذکر است، چنانچه امر به معروف و نهی ‌از منکر نسبت به والدین، جز با گفتار تند و خشن ممکن نباشد، احتیاط آن است که فرد مقلّد، از مجتهد دیگری ‌که در این مورد فتوی ‌دارد با رعایت الأعلم فالأعلم تقلید نماید و مطابق با نظر او رفتار نماید و چنانچه فرض شود این کار امکان‌پذیر نباشد و امر به معروف و نهی از منکر متوقّف بر اقدام وی باشد، چنین موردی از موارد دوران امر بین محذورین خواهد بود که باید فرد احتیاط نسبی نماید، یعنی با در نظر گرفتن درجۀ احتمال و اهمیّت محتمل یک طرف را انتخاب کند و چنانچه درجۀ احتمال و اهمیّت محتمل در هر دو طرف وجوب و حرمت مساوی یا در حکم مساوی باشند حکم به تخییر می‌شود
[۱۲] . شایان ذکر است، چنانچه امر به معروف و نهی ‌از منکر نسبت به والدین، جز با گفتار تند و خشن ممکن نباشد، احتیاط آن است که فرد مقلّد، از مجتهد دیگری ‌که در این مورد فتوی ‌دارد با رعایت الأعلم فالأعلم تقلید نماید و مطابق با نظر او رفتار نماید و چنانچه فرض شود این کار امکان‌پذیر نباشد و امر به معروف و نهی از منکر متوقّف بر اقدام وی باشد، چنین موردی از موارد دوران امر بین محذورین خواهد بود که باید فرد احتیاط نسبی نماید، یعنی با در نظر گرفتن درجۀ احتمال و اهمیّت محتمل یک طرف را انتخاب کند و چنانچه درجۀ احتمال و اهمیّت محتمل در هر دو طرف وجوب و حرمت مساوی یا در حکم مساوی باشند حکم به تخییر می‌شود
[۱۳] . به عنوان مثال، فردی که می‌داند باید رو به قبله نماز بخواند، ولی اشتباهاً به سمتی که قبله نمی‌باشد نماز می‌خواند یا فردی که اطلاع ندارد لباسش نجس است و با لباس مذکور نماز می-خواند یا نمی ‌داند زلزله شده یا مردی که نمی‌داند حلقه‌ای که به دست کرده حلقۀ طلا می‌باشد یا فردی که نمی‌داند روز اول ماه مبارک رمضان است و مرتکب مفطرات می‌شود، بر دیگری که از این امور مطّلع است، واجب نیست وی را آگاه کند
[۱۴] . البتّه گاه مکلّف علم اجمالی به انجام گناه از جانب شخص جاهل به حکم دارد، یعنی می‌داند شخص مذکور در بین کارهایی که انجام می‌دهد، ‌گناه یا گناهانی را بدون عذر شرعی مرتکب می‌گردد؛ ولی مکلّف به سبب ندانستن حکم نمی‌داند کدام عمل وی معصیت است، در این صورت مکلّف باید احکام مشکوک محلّ ابتلا را بیاموزد تا بتواند شخص مذکور را ارشاد جاهل نماید؛
امّا اگر مکلّف علم اجمالی به انجام معصیت از آن شخص ندارد و شخص مذکور عملی انجام داده که احتمال حرام بودن آن وجود دارد یا عملی را ترک نموده که احتمال واجب بودن آن می‌رود، در این صورت یادگیری حکم مورد مذکور برای مکلّف به جهت ارشاد جاهل لازم نیست.
[۱۵] . بنابراین، اگر ارشاد جاهل موجب حرج یا ضرر برای فرد ارشاد کننده باشد واجب نیست.
[۱۶] . مراد، جاهل مقصّر ملتفت است که با تحقّق شرایط فوق – از جمله احتمال تأثیر – ارشاد وی لازم است.
[۱۷] . مانند مکلّفی که نمی‌داند تعریف غنا یا موسیقی حرام چیست یا نمی‌داند منظور از رؤیت، برای ثابت شدن اول ماه، رؤیت با چشم غیر مسلّح است یا رؤیت با تلسکوپ نیز کافی است، یا نمی‌داند درهم در باب دیات یا لقطه (مال گمشده) چه مقدار است و خصوصیّات معتبر در آن چیست