مدت زمان مطالعه 13 دقیقه
توضیح المسائل آقای سیستانی

دَین و طلب ۱

[۸۸۷] [۸۸۸] [۸۸۹] [۸۹۰] [۸۹۱] [۸۹۲] [۸۹۳] [۸۹۴] [۸۹۵] [۸۹۶] [۸۹۷] [۸۹۸] [۸۹۹]

اهمیّت پرداخت بدهی و دین

«از ابی ثمامه نقل شده که می‌گوید: به امام جواد(علیه السلام) عرض کردم که من تصمیم گرفته‌ام در مدینه و مکّه سکونت نمایم، ولی مقداری به مردم بدهکارم، نظر شما در این باره چیست؟ حضرت(علیه السلام) فرمودند: به شهر خودت برگرد تا زمانی که بدهیت را بپردازی و دقّت نما در روز ملاقات پروردگار (مرگ) مدیون کسی نباشی؛ زیرا شخص با ایمان خیانت نمی‌کند».[۱]

در حدیث است که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «تعلّل ورزیدن توانگر (در پرداخت بدهی) ظلم است».[۲]

از امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوارش(علیهم السلام) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «اگر کسی بتواند حقّ شخصی را بپردازد و تعلّل ورزد، هر روز که بگذرد گناه باجگیر (کسی که به ستم از مردم مالیات می‌گیرد) برایش نوشته شود».[۳]

نیز از امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوارش(علیهم السلام) نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «… هر کس چیزی از حقّ برادر مسلمانش را حبس نموده و به او ندهد، خداوند برکت رزق و روزی را بر او حرام می‌کند، مگر آنکه توبه نماید…».[۴]

در حدیث است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «کسی که بدهکار است و نیّت ادای آن را دارد، از جانب خداوند متعال دو حافظ همراه او هستند تا او را در ادای دین یاری کنند، پس اگر در قصد و نیّتش در ادای بدهی کوتاهی کند و سستی ورزد، به همان اندازه دو حافظ الهی از کمک و یاری رساندن به او برای ادای دین کم می‌نمایند».[۵]

از ابو حمزه ثمالی روایت شده که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «کسی که توانایی ادای حقّ برادر مسلمانش را دارد، ولی آن را به سبب ترس از فقر حبس کرده و به او ندهد (باید بداند) خداوند متعال قادرتر است بر آنکه او را فقیر کند و آن حق را از او بگیرد، از اینکه او بخواهد غنای خود را با حبس و ندادن حقّ دیگران تأمین نماید».[۶]

در حدیث است که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «هیچ طلبکاری نیست که با رضایت از نزد بدهکار بیرون آید، مگر آنکه جنبندگان زمین و ماهیان دریا برای او دعا می‌کنند و هیچ بدهکاری نیست که توانایی پرداخت بدهیش را داشته باشد و طلبکارش خشمگین از او جدا شود، مگر آنکه خداوند متعال در ازای هر روز یا شبی که حقّ مردم را به ناحق حبس می‌کند، گناه ظلمی برای وی می ‌نویسد».[۷]

از عبدالرحمن بن سیّابه نقل شده که می‌گوید: «وقتی پدرم سیّابه از دنیا رفت، مردی از دوستانش در منزل ما را کوبید، به سویش رفتم، به من تسلیت گفت. سپس پرسید: پدرت چیزی برای شما گذاشته است؟ گفتم: نه. کیسه‌ای که هزار درهم در آن بود به من داد و گفت: نیکو آن را محافظت کن (و با آن تجارت نما) و درآمد حاصل از آن را برای خود هزینه کن؛ من خوشحال شده، نزد مادرم رفتم و او را به این مسأله خبر دادم.

در پایان آن روز، نزد یکی از دوستان پدرم رفتم (که برای من کسبی مهیّا کند)، او برایم سرمایه‌ای از «جامه‌های سابری» خرید؛ در مغازه‌ای نشستم و مشغول کسب شدم.

خداوند متعال مرا از آن کسب خیر بسیاری نصیب فرمود؛ وقت حج رسید، به قلبم افتاد به حج روم، نزد مادرم رفته و او را از این قضیّه مطّلع کردم. مادرم گفت: هزار درهم آن مرد را بازگردان.

پول آن مرد را آماده و به او پرداختم، او به من گفت: شاید پولی که به تو دادم کم بوده و نتوانستی با آن کسب کنی، اگر می‌خواهی بیش از این در اختیارت بگذارم؟ گفتم: نه قصد حج دارم، خواستم پول شما را بازگردانم.

به مکّه رفتم، اعمال حج را به‌جا آوردم، به مدینه شرفیاب شدم و با گروهی از مردم در وقتی که اذن عام می‌دادند، به حضور امام صادق(علیه السلام) رفتم. چون جوان بودم و ناشناخته، آخر جمعیّت نشستم، مردم شروع به پرسش کردند و حضرت پاسخ آنان را دادند. پس از گرفتن پاسخ می‌رفتند تا جمعیّت کم شد.

امام صادق(علیه السلام) به سوی من اشاره کردند و فرمودند: آیا حاجتی داری؟ گفتم: فدایتان شوم، من عبدالرحمن بن سیّابه هستم. احوال پدرم را پرسیدند. گفتم: از دنیا رفت، محزون و غمگین شدند و فرمودند: خدا او را رحمت کند.

حضرت امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: پدرت مالی از خود گذاشت؟ گفتم: نه.

فرمودند: از کجا توانستی به حج بیایی؟ شروع به بیان ماجرای آن مردی که هزار درهم به من قرض داد نمودم، امام صادق(علیه السلام) فرصت تمام کردن ماجرا را ندادند و فرمودند: حج آمدی، هزار درهم آن مرد را چه کردی؟ گفتم: به صاحبش بازگردانم. فرمودند: احسنت.

سپس فرمودند: آیا می‌خواهی تو را توصیه و سفارشی نمایم؟ عرضه کردم: بلی، فدایتان شوم. امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

به راستگویی و امانت‌داری اهمیّت بده تا در مال مردم شریک شوی، در همین حال حضرت انگشتان دو دست را در هم داخل نمودند و فرمودند: این چنین (در مال مردم شریک می‌شوی).

من این وصیت را از حضرت حفظ کردم (و به آن عمل نمودم) و آن ‌قدر مال یافتم که زکات سیصد هزار درهم را پرداختم».[۸]

توصیه به سبک باری از بدهی

از امام صادق(علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: زیر بار بدهی نروید، زیرا بدهکاری غصّه و اندوه شب و خواری روز را به همراه می‌آورد.[۹]

روایت شده که امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «بدهکاری زیاد، راستگو را دروغ‌گو می‌کند و خوش قول را بد‌قول می‌نماید».[۱۰]

در حدیث است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «… کمتر وام بگیرید که کم قرض داشتن، عمر را زیاد می‌کند…».[۱۱]

توصیه به نوشتن و شاهد گرفتن بر بدهی

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ…».[۱۲]

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید، هنگامى که بدهى مدّت‌دارى (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید».

در حدیث است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «چهار گروه هستند که دعایشان مستجاب نمی‌شود، یکی از آنان مردی است که مالی دارد و آن را بدون بیّنه و شاهد گرفتن قرض دهد، (آن بدهکار هم بدهیش را نداده و انکار نماید). خداوند متعال می‌فرماید: مگر به تو نگفتم که به هنگام قرض دادن شاهد بگیر».[۱۳]

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «چند گروه هستند که دعایشان مستجاب نمی‌شود، از جمله کسی که وام مدّت‌دار به شخصی بدهد، امّا یادداشت و نوشته‌ای از بدهکار بابت دریافت وام نگیرد و شاهدانی را هم گواه قرار ندهد».[۱۴]

مهلت دادن به بدهکاری که توانایی پرداخت بدهی ندارد

قرآن کریم نسبت به وجوب مهلت دادن به بدهکاری که توانایی پرداخت بدهیش را ندارد، می‌فرماید:

«وَإِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».[۱۵]

«و اگر (بدهکار) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایى، مهلت دهید و بخشیدن آن (به هنگام تنگدستى وى) به رسم صدقه، براى شما بهتر است اگر (منافع این کار و پاداش آن را) بدانید».

روایت شده که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «… بپرهیزید از اینکه یکی از برادران مسلمان خود را برای باز پس گرفتن مالی که در نزد او دارید در فشار قرار دهید، در حالی که وی در تنگدستی به سر می‌برد، زیرا جدّ بزرگوارمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می‌فرمودند: مسلمانی حقّ ندارد مسلمان دیگر را در تنگنا و فشار بگذارد و هر کس بدهکار تنگدستی را مهلت دهد، خداوند متعال در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایۀ او نیست، وی را در سایۀ عرش خود جای دهد».[۱۶]

در حدیث است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «هزار درهم را اگر دو بار قرض بدهم، بیشتر دوست دارم از اینکه آن را یک مرتبه به عنوان صدقه بپردازم و همان طور که بدهکار تو حق ندارد در پرداخت بدهیش سهل‌انگاری کند، در حالی که توانایی مالی دارد، تو نیز در صورتی که می‌دانی او در تنگدستی است، جایز نیست وی را (برای دریافت طلبت) در فشار و تنگنا قرار دهی».[۱۷]

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که روزی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بر منبر رفته و پس از حمد و ثنای پروردگار فرمودند: «ای مردم، حاضران به غایبان برسانند، آگاه باشید هر کس بدهکار تنگدستی را مهلت دهد، در هر روز برای او ثواب صدقه‌ای برابر با طلبی که از او دارد بر عهدۀ خداست تا زمانی که مال خود را دریافت نماید…».[۱۸]

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «هر کس بخواهد خداوند متعال در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایۀ او نیست او را در سایۀ عرش خود جای دهد، بدهکار تنگدست را مهلت دهد یا اینکه از حقّ خود بگذرد».[۱۹]

در حدیث نقل شده است که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «خداوند متعال در روز قیامت اقوامی را از زیر عرش الهی مبعوث می‌کند که چهره‌هایشان از نور و لباس‌هایشان از نور و زینت‌هایشان از نور است و بر صندلی‌هایی از نور نشسته‌اند، خداوند متعال آنان را به مردم نشان می‌دهد و مردم می‌گویند: آنان پیامبران هستند. در آن هنگام منادی از تحت عرش الهی ندا سر می‌دهد: اینان پیامبران نیستند. مردم می‌گویند: آنان شهیدان هستند. منادی از تحت عرش الهی ندا نماید: اینان شهیدان نیستند، ایشان گروهی هستند که بر مؤمنین آسان می‌گرفتند و به بدهکاران که توانایی پرداخت بدهی نداشتند، مهلت می‌دادند تا به گشایشی برسند».[۲۰]

تعریف و اقسام دین

ج۳، مسئله ۸۸۷ . «بدهکاری و دین» عبارت است از مالی که به صورت کلّی بر ذمّۀ[۲۱] انسان شرعاً ثابت شده است؛

اموری که موجب ثابت شدن دین در ذمّۀ بدهکار می‌شود، عبارتند از قرض گرفتن، معاملۀ نسیه، سلف، اجاره، مهریّه،[۲۲] نفقۀ همسر دائم، اتلاف و از بین بردن مال و…؛

امّا مواردی همچون امور ذیل، دین شرعی محسوب نمی‌شود، هرچند پرداخت آنها تکلیفاً واجب است:[۲۳]

– مبلغی که شخص به عنوان شرط ضمن عقد، لازم است بپردازد؛

– نفقۀ والدین و اولاد که بر شخص نفقه دهنده واجب شده است؛

– کفّاره؛

-نذر و مانند آن.[۲۴]

ج۳، مسئله ۸۸۸ . بدهکاری دو نوع است:

الف. «بدهی حالّ»: یعنی بدهی که مدّت ندارد یا اگر مدّت‌دار بوده، زمان ادای آن فرا رسیده باشد؛

ب. «بدهی مدّت‌دار».

مطالبۀ هر یک از اقسام طلب

ج۳، مسئله ۸۸۹ . اگر «بدهی» حالّ باشد، طلبکار می‌تواند آن را مطالبه نماید و در صورت مطالبه[۲۵] بر مدیون واجب است چنانچه توانایی پرداخت بدهی خود را دارد، فوراً آن را بپردازد.

ج۳، مسئله ۸۹۰ . اگر بدهی، مدّت‌دار باشد، طلبکار حقّ مطالبۀ آن را قبل از فرا رسیدن مدّتی که تعیین شده ندارد و بر بدهکار هم واجب نیست قبل از سررسید دین، آن را بپردازد؛[۲۶]

البتّه، اگر تعیین مدّت، تنها حقّی به نفع طلبکار باشد، در این صورت وی می‌تواند طلبش را قبل از سررسید مقرّر مطالبه نماید[۲۷] و بر بدهکار هم پرداخت آن واجب است، ولی اکثر بدهکاری‌ها این گونه نیست و تعیین مدّت در آنها حقّی است که به نفع بدهکار قرار داده شده است یا مشترک بین هر دو نفر می‌باشد.

زمان پرداخت هر یک از اقسام بدهی

ج۳، مسئله ۸۹۱ . اگر بدهکار بخواهد بدهی خویش را بپردازد، طلبکار باید قبول نماید، مگر آنکه مدّتی که در ضمن قرارداد تعیین شده، حقّی به نفع طلبکار نیز بوده یا فقط حقّ طلبکار بوده[۲۸] که در این صورت، طلبکار می‌تواند پیش از تمام شدن مدّت، از دریافت طلب خود امتناع نماید.

ج۳، مسئله ۸۹۲ . دین حالّ، مدّت‌دار نمی‌شود؛ مگر اینکه مدّت‌دار بودن آن در ضمن عقد لازم یا جایزی شرط شده باشد؛

مثلاً اگر فرد مالی را به دیگری قرض دهد، بدون آنکه برای آن مدّتی معیّن کند و بعداً بدهکار کالایی را به قیمت بازاری (ثمن المثل) به طلبکار بفروشد و در ضمن این فروش، حقّ تأخیر در پرداخت قرض را برای مدّت سه ماه شرط نماید، در این صورت طلبکار حقّ مطالبۀ طلب خویش را قبل از مدّت مذکور ندارد؛

مگر آنکه معاملۀ فروش کالا فسخ یا اقاله شده، به گونه‌ای که شرط ضمن آن ساقط گردد.

ج۳، مسئله ۸۹۳ . اگر مردی همسرش را طلاق دهد و مهریّۀ وی مدّت‌دار باشد، ولی مدّت‌دار بودن آن مخصوص زمانی بوده که پیوند ازدواج (زوجیّت) باقی باشد؛ ‌به این معنا که اگر زوجیّت با طلاق و مانند آن از بین برود‌، تبدیل به دین حالّ شود، در این صورت با تحقّق امر مذکور، زن می‌تواند آن را قبل از فرا رسیدن موعد اولیّه مطالبه نماید.

شایان ذکر است، از مواردی که دین مدّت‌دار، تبدیل به حالّ می‌شود، دین (بدهی) متوفّی است که توضیح آن در مسألۀ «۹۴۳» ذکر می‌شود.

لزوم پرداخت بدهی با فروش اموال یا کسب و کار

ج۳، مسئله ۸۹۴ . اگر طلبکار طلب خود را مطالبه کند و طلب بدون مدّت بوده یا وقت آن رسیده باشد، چنانچه بدهکار بتواند بدهی خود را بدهد، واجب است فوراً آن را بپردازد؛

هر چند برای این کار لازم باشد اموال خود همچون کالای تجاری یا زمین اضافه یا باغ یا خانۀ غیر مسکونی را بفروشد[۲۹] یا طلب خویش را در صورتی که شرعاً استحقاق مطالبه داشته باشد، مطالبه نماید یا املاک خود را اجاره دهد و یا مالی را قرض‌الحسنه بگیرد.

بنابراین، بر بدهکار واجب است هر کدام از موارد فوق را در صورتی که مشقّت زیادی (که معمولاً‌ قابل تحمّل نیست) نداشته باشد، برای پرداخت بدهی خود انجام دهد؛ در غیر این صورت، گناهکار می‌باشد.

ج۳، مسئله ۸۹۵ . اگر انسان بدهی حالّ داشته باشد و طلبکارش طلب خویش را از وی مطالبه می‌نماید، پرداخت بدهی مذکور مقدّم است بر صرف مال در امور مستحبی یا مباح، همچون نفقات توسعه‌ای برای خودش یا خانواده‌اش یا سفر زیارتی یا تفریحی یا مساعدت مالی نیازمندان یا خیرات و مبرّات؛

البتّه، صدقه دادن به مقدار اندک، برای دفع بلا و افزایش رزق و مانند آن اشکال ندارد.

ج۳، مسئله ۸۹۶ . بدهکاری که نمی‌تواند بدهی خود را بپردازد، اگر کار و کسب درآمد برای او آسان باشد، یا شغل و کسب و کاری داشته باشد، واجب است کار کند و بدهی خویش را بپردازد؛

بلکه در غیر این دو صورت نیز، اگر بتواند کاری کند که لایق شأنش باشد و مشقّت فوق‌العاده برای او نداشته نباشد، احتیاط واجب آن است که کار کرده و بدهی خویش را بپردازد.

ج۳، مسئله ۸۹۷ . اگر بدهکار تصرّفاتی مثل صلح و هبۀ (بخشش) بدون عوض به قصد فرار از پرداخت بدهی در اموالش انجام دهد، صحّت آن محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود؛ مخصوصاً در صورتی که وی امید به دست آوردن مال دیگری برای پرداخت بدهی ‌هایش نداشته باشد.

رهانیدن بدهکار از دست طلبکار

ج۳، مسئله ۸۹۸ . اگر کسی به زور یا حیله، بدهکار را از دست طلبکار برهاند، چنانچه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد تا طلبش را – که شرعاً استحقاق دریافت آن را دارد – از او بگیرد، کسی که بدهکار را رهانیده، باید او را نزد طلبکار حاضر سازد یا طلب وی را بپردازد.

مطالبۀ طلب از بدهکاری که از پرداخت بدهی ناتوان است

ج۳، مسئله ۸۸۹ . اگر بدهکار نتواند بدهی خود را با توضیحاتی که در مسائل «۸۹۴ تا ۸۹۶» ذکر شد بپردازد، بر طلبکار حرام است طلب خویش را مطالبه کند؛ بلکه باید به بدهکار مهلت دهد تا زمانی که بتواند بدهی خود را بپردازد.

شایان ذکر است، بدهکار باید تصمیم داشته باشد تا بدهی خویش را در هنگام توانایی بپردازد.

[۱] . من لا یحضره الفقیه، ج‌۳، کتاب المعیشة، باب الدین و القرض، ص۱۸۳، ح۳۶۸۶.
[۲] . وسائل الشیعه، ج۱۸، ابواب الدین و القرض، باب۸، ص۳۳۳، ح۳.
[۳] . همان، ح۲.
[۴] . همان، ج‌۲۷، کتاب الشهادات، باب۹ ص۳۲۵، ح۵.
[۵] . من لا یحضره الفقیه، ج‌۳، کتاب المعیشة، باب الدین و القرض، ص۱۸۳، ح۳۶۸۷.
[۶] . همان، ص۱۸۴، ح۳۶۹۱.
[۷] . همان، ص۱۸۵، ح۳۶۹۴.
[۸] . فروع کافی، ج۵، کتاب المعیشة، باب أداء الأمانة، ص۱۳۴، ح۹
[۹] . علل الشرائع، ج‌۲، باب۳۱۲، ص۵۲۷، ح۱.
[۱۰] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، القسم الخامس، الباب الثانی، الفصل السابع ذمّ الدین و آثاره‌، ص۳۶۲، ح۸۲۱۴.
[۱۱] . وسائل الشیعه، ج‌۵، ابواب احکام الملابس، باب۳۲، ص۶۱، ح۶
[۱۲] . سورۀ بقره، آیۀ ۲۸۲.
[۱۳] . وسائل الشیعه، ج‌۱۸، ابواب الدین و القرض، باب۱۰، ص۳۳۸، ح۱.
[۱۴] . همان، ج‌۷، ابواب الدعاء، باب۵۰، ص۱۲۶ و ۱۲۷، ح۷
[۱۵] . سورۀ بقرۀ، آیۀ ۲۸۰.
[۱۶] . وسائل الشیعه، ج‌۱۸، ابواب الدین و القرض، باب۲۵، ص۳۶۶، ح۱.
[۱۷] . همان، باب۲۵، ص۳۶۶، ح۲.
[۱۸] . همان، ج‌۱۶، ابواب فعل المعروف، باب۱۲، ص۳۲۰ و ۳۲۱، ح۴.
[۱۹] . همان، ج‌۱۸، ابواب الدین و القرض، باب۲۵، ص۳۶۷، ح۴.
[۲۰] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌۱۲، ابواب فعل المعروف، باب۱۲، ص۳۶۵، ح۱.
[۲۱] . معنای کلّی در ذمّه از توضیحاتی که در مسائل «۸۱ تا ۸۳» در مورد کالا و ثمن کلّی در ذمّه ذکر شد، معلوم می‌شود.
[۲۲] . البتّه اگر مهریّه یا اجاره بها، به صورت عین شخصی – که معنای آن از توضیحات مسائل «۸۱ تا ۸۳» ذکر شد – معیّن شده باشد، دین محسوب نمی‌شود.
[۲۳] . فرق بین «دین» و مالی که دین نیست، ولی تکلیفاً پرداخت آن بر فرد واجب است، ‌از توضیحاتی که در مسائل «۲۹۹ و ۳۰۰» و نیز صفحۀ «۲۴۸»، پاورقی«۱» در مورد فرق بین شرط فعل و شرط نتیجه ذکر شد، معلوم می‌شود.
[۲۴] . موارد حرامی مثل سود ربوی قرض، دیرکرد و خسارت تأخیر تأدیۀ دین، بدهی محسوب نمی‌شود، هرچند در ضمن عقد شرط شده باشد و چنین شرطی باطل است و دریافت مبالغ مذکور جایز نیست.
[۲۵] . شایان ذکر است، در بعضی از موارد، پرداخت بدهی حالّ فوراً لازم است، هرچند طلبکار آن را مطالبه نکرده باشد؛ مانند مالی که به آن خمس یا زکات تعلّق گرفته و بدون پرداخت آن مصرف شده است یا خمس درآمدی که در مسیر حرام هزینه شده است. همچنین است حکم، نسبت به مالی که غاصب آن را غصب کرده و در نزدش تلف شده یا آن را تلف کرده است، مگر آنکه غاصب بداند طلبکار راضی به تأخیر در پرداخت بدهی است.
[۲۶] . مدّت‌دار بودن دین، گاه به جهت نوع یا شرایط قراردادی است که طلبکار و بدهکار بین خود منعقد نموده‌اند، مانند مدّت در معاملۀ نسیه یا سلف یا اقساط اجاره‌‌بها در قرارداد اجاره و گاهی بدون اینکه طلبکار و بدهکار مدّتی تعیین کرده باشند، ‌شرعاً مدّت زمانی برای پرداخت دین تعیین شده یا تعیین می‌گردد؛ مانند اقساطی که حاکم شرع در پرداخت دیه معیّن می‌کند.
[۲۷] . مثل اینکه قرض دهنده به جهت نداشتن مکان مناسب برای نگهداری اموال و در خطر قرار گرفتن مال، با کسی که مال را به او قرض می‌دهد شرط می‌کند تا مدّت معیّن آن را به وی پس ندهد.
[۲۸] . همان.
[۲۹] . این حکم شامل اموالی که سند قانونی آن به‌طور صوری به نام اشخاص دیگر ثبت شده، ولی ملک شرعی بدهکار است نیز می‌شود.